ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
ماکس وبر آلمانی است با سنت فلسفی نئو کانتی (مثل زیمل که کانتی است). وبر علیرغم توجه به پدیده کلان، موضوع اصلی جامعه شناسی را مطالعه کنش های اجتماعی فرض می کند. جامعه شناسی را علم کنش های اجتماعی می داند.
مسئله او مسئله بسیاری از جامعه شناسان است که علوم اجتماعی چیست و چه روشی دارد؟در سنت دورکیمی جامعه شناسی مثل علوم طبیعی – تجربی فرض می شود. با همان قواعد. اما در هرمنوتیک، جامعه شناسی علمی جدا از اثبات گرایی فرض می شود. مسئله اصلی به ماهیت جامعه بر می گردد که آیا جامعه مثل پاره ای طبیعت قابل مطالعه است؟ می توان به قانون و تعمیم دست یافت؟ یا جامعه ای انسانی جداگانه، منحصر به فرد است و نمی توان مطالعه علمی داشت؟ در ادامه مطالعه کنید
از نگاه وبر جامعه شناسی علمی است که مبادرت به فهم تفسیری کنش اجتماعی می کند تا از این رهگدر به تبیین علی روند و جلوه های آن دست پیدا کنند.
کنش عبارت است از تمام رفتارهای انسانی که در آن فرد کنشگر معنای ذهنی به رفتارش می دهد، کنش در صورتی اجتماعی است که به صرف معنای ذهنی که فرد یا افراد کنشگر به ان نسبت می دهند، رفتار دیگران را به حساب آورده و بدین ترتیب بر اساس آن جهت گیری شود
ریکرت : تفکیک روش : تعمیمی – تفریدی (تاریخی)
دیلتای: جدایی روش : طبیعی، تبیینی (ناظر) – انسانی ، تفهمی (عامل)
وبر: استفاده از هر دو بسته به موضوع دارد. هم تبیین و هم تفهم . اما تفهم مقدم بر تبیین است.
انواع تفهم: مشاهده ای، تفسیری ، تبیینی (شناخت انگیزه )
روش شناسی: علیت جامعه شناختی (روابط بین پدیده ها و متغیرها ) علیت تاریخی (بررسی پدیده های تاریخی ، امکان عینی )
جامعه شناسی تفهمی
علم از نظر وبر دو خصلت دارد: عینیت(نتیجه ای در بیرون از فاعل داشته باشد) - پایان ناپذیری ذاتی (هیچگاه تمام شدنی نیست). تفاوت علوم (طبیعی – انسانی) از تفاوت نیت های شناختی کنشگر برمی خیزد و هم از کاربرد ناپذیری روش های تعمیمی. تفاوت در روش های تحقیق شان بصورت ذاتی نیست، لکن علایق و هدفهای متفاوت دانشمند پژوهشگر علت این جدایی اند.
هر دو نوع علم به تجربه نیاز دارند. هم علم طبیعی و هم علم اجتماعی ، باید از جنبه های گوناگون واقعیت تجرید کند و از همین روی همیشه ناچار به گزینش اند. از نظر وبر تفهم مقدم بر تبیین است. برای مطالعه پدیده ای ابتدا باید ان را فهم کرد و بعد دست به تبیین زد. رویکرد وبر همان تفهم تبیینی و تفهم تفسیری است. یعنی تفسیر یا تبیین بر مبنای تفهم. دورکیم در مطالعه پدیده ها معتقد بود که جامعه شناس باید به عنوان ناظر یعنی انسانی که فارغ از ارزش است، پدیده ها را مطالعه کند. دانشمندان خیلی باید با موضوع مطالعه خود فاصله بگیرند.
وبر دیدگاه عامل را می پسندد. یعنی دانشمند باید در متن تحقیق برود تا آن را بفهمد. مشاهده همراه با مشارکت داشته باشد. محقق فقط ناظر بیرونی نیست و باید به متن برود.
روش علم چه موضوعش اشیا باشد و چه انسانها همیشه با تجرید و تعمیم پیش می رود. (در برابر تاریخ گرایان)
بر خلاف اشیا انسان در تجلی های خارجی اش، رفتار و انگیزش ها، قابل درک است. (در برابر پوزیتیویست ها)
از نظر وبرگزینش مسایل مورد بررسی همیشه وابسته به ارزش است و لذا دیدگاه پژوهشگر برای یافتن آنچه قابل شناخته شدن است، مهم می باشد، لذا شکاف میان دانشمند طبیعی و اجتماعی در نیات شناختی و طرح های تبیینی ایشان است.
با سلام
ممنون از مطالبتون. خیلی خوبن.
اما قالبت اصلا خوب نیست.
اگر میتونی عوضش کن یک قالب 3 ستونه شیک و زیبا قرار بده.
مرسی بای
ممنون از انتقادتون چشم اگه بتونیم یه قالب زیبا می زاریم
باتشکر از اومدنتون