جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان
جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان

مقاله کشاکش آراء

دوستان جامعه شناسی و علاقمندان به این رشته در این پست مقاله ای تحت عنوان کشاکش آراء رو قرار خواهیم داد که در حقیقت چکیده کتاب اون میشه که نویسنده اون استیون سیدمن و ترجمه هادی جلیلی میباشد که در ادامه مطلب می توانید مشاهده کنید

  شاید مه مترین سؤال در این شرایط این است که چه کتابی در ابتدا
مناسب تر است؟ پاسخ به این پرسش در هر بخش تخصصی علوم
انسانی، قطعاً متفاوت خواهد بود؛ اما در حوز هی جامعه شناسی م یتوان
از جمله این آثار است « کشاکش آرا در جامعه شناسی » گفت کتاب
که هم باب ورود به جامعه شناسی به عنوان یک رشت هی علمی را باز
می کند و هم به افراد مطلع، بعدی نو و کاربردی از نظریات را معرفی
می نماید.نظری ههای جامعه شناسی همواره را ههای تاز های یافت هاند که از طریق
آنها بتوان به خود و جهانی اندیشید که در آن زندگی م یکنیم. اما امروز
بر سر این راه ها موانعی قرار گرفته اند. نظریه های جامعه شناسی بیش از
پیش از حیات عمومی فاصله گرفته اند و مخاطبانشان را از دست داده اند.
دغدغ ههای نظری نظری هپردازان، جایگزین مسائل واقعی انسا نها شده
و زبان آثار چنان غامض و پیچیده است که تنها متخصصان این رشته،
خوانندگان این آثارند. بحث بر سر منطق کنش، نظم اجتماعی، اعتبار
پارادایم تضاد در مقابل نظم، یا رابطه ی سطوح خرد و کلان، دیگر رنگ
می بازد و قوم مداری صاحب نظران آن نمایان می شود. اما مهم ترین
مشکل نظری ههای جامعه شناسی این است که آرمان اولیه ی اخلاقی و
سیاسی جامعه شناسی را فراموش کرده اند.
اثر حاضر به گفته ی نویسنده، دعوتی است به بازگشت به آرمان های
اخلاقی کنت، مارکس، دورکیم، وبر، پارسونز، بلا، برگر، هابرماس و
« تلاش برای ساختن جهانی بهتر » : بسیاری دیگرمعرفی کتاب
در 5 بخش و 17 فصل همراه با « کشاکش آرا در جامعه شناسی » کتاب
مقدمه و جمع بندی نویسنده سامان یافته است.
در بخش اول: ظهور سنت کلاسیک؛ با اشاره به اینکه تعیین سرچشم هی
اندیشه ی اجتماعی ناممکن است به تاریخی کوتاه از روند شکل گیری
اندیشه ی اجتماعی دوران پیشامدرن می پردازد. اندیشه ی اجتماعی
باستانی و مسیحی غالباً جهان را همچون نظمی سلسله مراتبی می دید
که در آن تمامی موجودات، انسا نها و جزء آن، جایگاه و مصرفی
کمابیش درخور و ثابت دارند، اندیشه ی اجتماعی پیشامدرن رفتار
انسان ها را به منزله-ی بخشی از ادراک کل طبیعت و ساختار اخلاقی
کیهان می نگریست. علوم اجتماعی جهان بینی ایستا و سلسله مراتبی
اسلاف یونانی و مسیحی-اش را رها کرد. غالب متخصصان علوم
اجتماعی مدرن نیز از تلاش برای تدوین فلسفه ی جامع حیات دست
کشیدند. علوم اجتماعی در مقایسه با اندیشه ی اجتماعی پیشامدرن
جها ننگری متفاوتی را دربر می گیرد.
فصل اول، ایده ی علم جامعه: روشنگری و آگوست کنت؛ نویسنده معتقد
است فاصله گرفتن روشنگران از سنت های اندیشه ی اجتماعی یونان،
مسیحیت ویژ های داراست. آنان پیشگامان علم جدیدی در باب جامعه
بوده اند. روشنگران مهم ترین مبلغان و مروجان انقلاب علمی بودند.
آنها از طریق نوشته ها و سخنان خود نقش اساسی را در معرفی علم
به فرهیختگان اروپایی ایفا کردند و با فاصله گرفتن از نگرشی که
جامعه را نظمی الهی یا طبیعی محسوب می کرد، آن را عرصه ی تعامل
فردی ای می پنداشتند که از نیات بشری اثر می گیرد. آنها جهان بینی
اجتماعی را خلق کردند که در غرب مدرن حاکم شد و در مرکز این
جها نبینی، این تصور قرار داشت که انسا نها جامعه را م یسازند؛ ما از
طریق کنش های مان جهانی از نهادها را می سازیم که آنها نیز به نوبه ی
خود به ما شکل می دهند. این تأثیر متقابل افراد و نهادهای اجتماعی
است که تاریخ و آیند هی بشر را رقم م یزند. هدف علم جامعه عبارتست
از آشکار کردن الگوهای مشترک روابط بشری در جوامع مختلف.
اندیشه ی اجتماعی کنت نیز در دوره ای شکل گرفت که فرانسه میان
روشنگران و انقلابیون از یکسو و حامیان امپراطوری و سلطنت از سوی
دیگر تقسیم شده بود. کنت آرزو داشت راهی برای خروج از بن بست
اجتماعی بیابد. او برنامه ی اصلاحات اجتماعی را طرح کرد که افق
اجتماعی فرانسه را در مسیر پیشرفت نشان می داد. محمل این اصلاح
اجتماعی، علم جدید جامعه بود که کنت آن را جامعه شناسی نامیده
بود. او امید داشت درکی از قوانین حاکم بر بشریت در اختیار نوع بشر
قرار دهد که سرمشقی اخلاقی برای اصلاحات اجتماعی باشد. چنانچه
جامعه شناسی قادر بود اصول بنیادین نظم و تغییر اجتماعی را آشکار
سازد، دانش حقیقی می توانست اصلاحات اجتماعی را هدایت کند.
در فصل دوم با عنوان نظریه ی انقلابی کارل مارکس، ضمن بررسی
مشترکات فکری مارکس و آگوست کنت، افکار و اندیشه ی مارکس
که خود فرزند روشنگری بود، بررسی شود. مارکس در کشوری
دوران بلوغ خود را سپری می کند که عمیقاً نگرش خصمانه به تغییر
داشت. او با بررسی صحنه ی سیاسی آلمان دو گروه مصلحان لیبرال
و فیلسوفان ایده آلیست را خواهان تغییر می یابد. در این میان مارکس با
فیلسوفان ایده-آلیست همدلی داشت. در اصل گروهی از درخشان ترین
نظریه پردازان که تحت تأثیر سنت ایده آلیسم آلمان قرار داشتند و از
فلسفه ی کانت و هگل کمک می گرفتند تا نگرش خود را نسبت به تغییر
روشنگرانه مفصل بندی کنند. اما او نکته ای را طرح کرد که به اصل
مناقشه برانگیز اندیشه اش بدل شد: انسان ها عمدتاً براساس ایده ها به
آن ایده عمل نمی نمایند؛ بلکه عمل آنها براساس منافع شخصی ایشان
است. ممکن است ایده ها به کنش های ما شکل دهند، اما این منافع و
علائق اجتماعی ما هستند که تعیین کننده ی این است که کدام ایده
را بپذیریم. نظریه ی زمانی می تواند نیروی تغییر باشد که کسانی، به
واسطه ی موقعیت اجتماعی شان نفعی از تغییر در جامعه ببرند.
نویسنده در بررسی افکار مارکس تحت عنوان تنش میان نگرش
علمی و اخلاقی، هدف اصلی نظریه پردازی مارکس را تغییر در جامعه
می داند و علم در صورتی می تواند به نیروی تغییر تبدیل شود که
برداشت های اجتماعی آن مورد قبول افراد و گروه های علاقه مند به
تغییر واقع شود. دیدگاه اجتماعی علمی می تواند همچون عدسی ای
عمل کند که افراد حقایق شخصی و اجتماعی شان را از درون آن ببینند.
او تصور می کرد که توده ی کارگران علاقه مند به تغییرند و می خواست
سرمایه ی آن عدسی باشد که کارگران از طریق آن خود را طبقه ی
اجتماعی ستمدیده و استثمار شده دریابند.
استیون سیدمن در تحلیل نهایی خود در فصل دوم کتاب، می گوید:
تصور مارکس از علم اجتماعی تأثیرگذار، بی تردید هدایتگر اندیشه های
او بود و معتقد است با این حال او هرچه تلاش می کرد، لباس علم بر
تن افکار و آرای خود بپوشاند. باز به سمت تصویری افسونگر از تاریخ
و آینده کشیده م یشد. نکت هی طنزآمیز دربار هی مارکس این است که
چنین شخصیت اجتماعی بزرگ و ژرف اندیشی، می تواند خود را چنان
فریب دهد که بپذیرد آرای اجتماعی اش صرفاً از خرد علمی حاصل
شده اند.
فصل سوم، نوید جامعه شناسی: امیل دورکیم
در رابطه با نظریات دورکیم، نویسنده چنین تحلیل می کند که دورکیم
67
شماره 19
مهر 1388
کشاکش آراء در جامعه شناسی
برای مشروعیت بخشیدن به علم جامعه شناسی مجبور بود منتقدانش را
متقاعد کند که جامعه واقعیتی غیرقابل تقلیل به روانشناسی خرد است.
برای دفاع از این نظر، چه راهی بهتر از اینکه نشان دهد خودکشی
عملی است که به وضوح توسط روان شناسی فردی قابل توضیح است
و واقعیتی اجتماعی است و منتقان جامعه شناس را خلع سلاح کرد.
خودکشی وسیله ای ایده آل برای پیشبرد نگرش اجتماعی لیبرالی
دورکیم و تحقق آن در لوای علم بود.
دورکیم اصرار داشت که قواعد روش شناسی اش به علم امکان
می دهد که حقایق عام و جهان شمولی درباره ی واقعیت های اجتماعی
کشف کند. این امر به جامعه شناسان اجازه می داد تا داوری های عینی
اخلاقی به عمل آورند که البته به گمان نویسنده کاملاً در اشتباه بوده
است. این ادعای او که جامعه شناسی می تواند برای دستیابی به واقعیت
به نحوی تعصبات و پیش « همان گونه که حقیقتاً وجود دارد » اجتماعی
پنداشته هایش را کنار بگذارد، نقش مهمی را که منافع و ارزش های
اجتماعی در دانش ایفا می کنند، نادیده می گیرد. برعکس توصیه ی
پیش «. تمامی پیش پنداشته ها را باید زدود » دورکیم مبنی بر اینکه
پنداشته هایمان راهنمای ادراک ما هستند. آنها می گویند چه چیزی مهم
است و چگونه ادراکات را برای ایجاد مفاهیم با هم مرتبط سازیم و
رابط های میان مفاهیم برقرار کنیم.
در فصل چهارم، نظریه ی اجتماعی طنزآلود ماکس وبر: سیدمن ضمن
ارائ هی آرا و اندیش ههای ماکس وبر، در مورد پیورتیانیسم و شک لگیری
طبقه ی متوسط، تشریح مدرنیته ی غربی، کاریزما و دیوان سالاری معتقد
است وبر دیدگاه نظری مملو از تناقض و طنز نسبت به زندگی اجتماعی
داراست و علی رغم نگرش تیره اش به آینده ی بشریت، هرگز ایمانش
را به علم از دست نداد و به نیروی توهم زدای علم اعتقاد داشت و حتی
برای علم در نظر می گیرد. وبر پذیرفته بود که ارزش ها « نقشی اخلاقی »
بر انتخاب مسئله، صورت بندی مفاهیم، معیارهای روش شناختی و عمل
تفسیر در علم اثر می گذارند؛ وانگهی، اگر منافع (علائق) و ارزش های
عاملان اصلی ایجاد تغییر و تحول در علوم اجتماعی اند، خود نیز که
از صداقتی سنجیده و توهم زدا برخوردار است، باید حدس زده باشد که
ایده ی علم به مثابه حوزه ی دانش ناب، خود یکی از توهم های غرب
مدرن است.
در بخش دوم، بازاندیشی در سنت کلاسیک: جامعه شناسی آمریکایی؛
نویسنده به بحث در رابطه با جامعه شناسی فرانسه، آلمان و به طور کلی
اروپا می پردازد و روند شکل گیری ایده های آمریکایی درباره ی واقعیت
اجتماعی در حال تغییر آنها را شرح می دهد. در ادامه تالکوت پارسونز
شخصیت اصلی در چرخش نظریه ی اجتماعی آمریکا از کنت و اسپنسر
به مارکس، دورکیم و وبر معرفی می شود و ساختار کنش اجتماعی
پارسونز، کتابی اساسی است در ایجاد سنت کلاسیک که مارکس، وبر
و دورکیم در مرکز آن جای داشته است.
از دهه ی 1950 ، تاکنون نظریه ی اجتماعی آمریکایی، به ویژه
نظریه ی جامعه شناختی، غالباً بر مبنای تفسیر یا بنا ساختن دستگاه
نظری نوین بر پایه ی آثار کلاسیک ها که تاکنون نیز تقریباً فقط و
فقط به اندیشمندان برجسته ی اروپایی محدود می شده، شکل گرفته
است. سی رایت میلز که سرسخت ترین منتقد پارسونز بود، بر پایه ی
آرای مارکس و وبر نظریه ی انتقادی اجتماعی به وجود آورد، یا ساخته
شدن واقعیت در جامعه اثر پیتر برگر و توماس لاکمن که یکی از اولین
و گسترده ترین تلاش ها برای تدوین نظریه ی اجتماعی جدید بود که بر
پایه ی آراء و نظریه های کلاسیک-ها ساخته شده بود.
68
شماره 19
مهر 1388
معرفى و نقد کتاب (لاتین)
در فصل پنج که به دنبال مقدمه ی بخش دوم، نظریه ی کلان تالکوت
پارسونز، پیتر برگر و توماس لاکمن عنوان یافته است، نظریات و آراء
این اندیشمندان شرح و توضیح داده شده است و نویسنده معتقد است:
نظریه برای پارسونز حکم تلاشی برای به چنگ آوردن انتزاعی ترین،
بنیادی ترین و عام ترین خصائص جامعه و تدوین نظریه ی عام جامعه
از آنها را داشت، نظری های برای تمامی جوامع. پارسونز نظریه را به
مثابه عملی فکری و خودآئین می پنداشت که هدف آن عبارت بود از
تشریح اصلی ترین فرض ها، مفهوم ها و مدل های تبیینی جامعه شناسی
و در حقیقت علوم اجتماعی. پارسونز هیچ کجا پیام اخلاقی یا سیاسی
نظریه پردازی هایش را تشریح یا دلیلی اخلاقی برای نظریه پردازی هایش
اقامه نکرده است و قصد دارد از پایگاه اخلاقی و سیاسی در نظریه
فاصله بگیرد. سیدمن در پایان بررسی نظریات پارسونز چنین جمع بندی
می کند که:
اگر بحث بر سر این را که بینش اخلاقی محرک پارسونز بوده است
یا خیر، کنار بگذاریم، باید گفت چنین بینشی در زیر لایه های عاری از
واژه های اخلاقی دفن و صدای آن را اصول جزمی بی طرفی ارزشی،
عینیت، نظریه ی عام و دانش اجتماعی خاموش کردند.
فصل 6 با عنوان نظریه ی علمی رندال کالینز و پیتر بلو، منشأ شکل گیری
نظریات جامعه شناسی این افراد را شرح و بسط می دهد.
نویسنده معتقد است که: جدال بر سر کارکردگرایی کمابیش در اواخر
دهه ی 1960 به پایان رسید. سلطه ی کارکردگرایی جای خود را به
عصر مکاتب در حال نزاع داد. نظریه های وارد معرکه شدند که برای
تلفیق و ترکیب های نظری خاص شان (مانند نظریه ی تضاد، نظریه ی
مبادله، نظریه ی کنش نمادین، روش شناسی مردم نگارانه، جامعه شناسی
پدیدار شناختی و مارکسیسم، مدعی جایگاه پیشین کارکردگرایی بودند.
هر چند جریان غالب نظری ههای جامع هشناسی به جای آنکه به بیرون
از خود رو کند و به مسئله ی حیات عمومی بپردازد، رویکردی درون گرا
یافت تا دانشی علمی پدید آورد. در حالی که برخی از نظریه پردازان
جامعه شناسی انگیزه ی انتقادی – انسانی آن دوران را پذیرفتند. اما
بسیاری در مخالفت با نوع سیاسی سازی موضع گرفتند و الگویی محدود
از نظریه ی علمی را سرلوحه ی خود قرار دادند. این دسته از نظریه پردازان
علمی، نظریه را مجموعه دانشی می دانستند که می توانست به خدمت
پژوهشی تجربی درآید. امید آن م یرفت که رابط هی نزدیک نظریه و
پژوهش به (جهش) جامعه-شناسی به رشته ای حقیقتاً علمی منجر شود.
نظریه پردازان علمی دست کشیدن از نظریه های کلان اسلاف شان و
توسل به نظریه های محدود و تبیینی تر و تجربی تر را تشویق می کردند.
دو جامع هشناسی که نظری ههایشان نمون هی گویایی از این آماد هسازی
برای پروراندن دانش طبیعی از جامعه اند، عبارتند از رندال کالینز و پیتر
بلو.
فصل هفت: جامعه شناسی اخلاقی سی رایت میلز و رابرت بلا
سیدمن معتقد است که پارسونز در حالی مشغول به کار روی دیدگاه
کلان و ترکیبی جامعه شناسی علمی بود که میلز نگرش اخلاقی (جامعه
شناسی مردمی) را با رویکردی انتقادی تدوین کرد. میلز و پارسونز
نماینده ی دو برداشت بی نهایت متفاوت از جامعه شناسی اند. پارسونز
به دنبال جامعه شناسی کلان تلفیقی بود. نظریه مفروضات و مقولات
اصلی لازم برای علم اجتماعی یکپارچه و واحد را فراهم کرد. میلز
جامعه شناسی را گفتمان عمومی می پنداشت. از نظر او نظریه نقشی
متواضعانه بر عهده داشت. فراهم آوردن مفاهیمی که راهنمای تحلیل
اجتماعی تجربی باشند. میلز به دنبال ایجاد (جامعه شناسی همگانی) بود.
در ادامه رابرت بلا را کسی می داند که جامعه شناسی را فعالیتی اخلاقی
دریافته و آراء و نظریات بلا همچون سی رایت میلز معرفی می شود.
نگرش بلا به جامعه شناسی به منزله ی تأمل اخلاقی تلفیقی و مردم
محور متأثر از برداشت او از جامعه شناسی به مثابه جزئی از گفتگوی
عمومی بود. نویسنده معتقد است بلا جامعه شناسی و جامعه ای را به
رسمیت می شناسد که در آن زبان انسجام اخلاقی با واژگان مسلط
فردمحور گره خورده باشد. برای آن که جامعه شناسی نقشی در نوسازی
اجتماعی ایفا کند، باید توجهش را از مسائل باریک بینانه و تخصصی به
موضوعات حیات عمومی معطوف کند.
بلا جامع هشناسی را در سر م یپروراند که در عین اذعان به نقشی
اخلاقی و سیاسی خود دقت و نکته سنجی اش را حفظ می کند. به دنبال
پی-گفتاری که در پایان هر بخش آمده است، جمع بندی کاملی از هر
بخش و فصل آن پیش روی خواننده قرار می گیرد و باب ورود به بخش
بعد را نیز می گشاید.
بخش سوم کتاب تحت عنوان بازاندیشی در سنت کلاسیک:
مارکسیسم » نظریه ی اروپایی، با مقدمه ای کوتاه ابعاد و ویژگی های
مورد بررسی قرار می گیرد. مارکسیسم « مارکسیسم انتقادی » و « علمی
انتقادی، نظریه ی اجتماعی را عامل تغییر اجتماعی می دانست و آلمان
تأکید بر « مکتب فرانکفورت » موطن اصلی بود. حلقه ی موسوم به
ایده آلیستی هگلی بر آفرینش خود، از طریق تاریخ را با جامعه شناسی
سیاسی موشکافانه ی وبر و زیمل تلفیق کرد. مکتب فرانکفورت به
رشد تلاش های جدید برای بازاندیشی در مارکسیسم دامن زد. یکی
مکتب مطالعات » از مهم ترین تلاش ها متعلق به نحله ی موسوم به
است. این مکتب به رهبری استوارت هال، « فرهنگی بیرمنگام
جامعه شناس بریتانیایی تلاش کرد تا در مارکسیسم به گونه ای تجدید
نظر کند که از آن سنتی پربار در تحلیل و پژوهش تجربی انتقادی
69
شماره 19
مهر 1388
کشاکش آراء در جامعه شناسی
بسازد. دو نظریه پرداز دیگر: آنتونی گیدنز و پیر بوردیو، بر مبنای کارهای
نظریه پردازان انتقادی آلمانی و بریتانیایی، اظهارنظرهای کاملاً بدیعی
9 و 10 به تلاش های اروپا ، در نظریه ی انتقادی ارائه کردند. فصول 8
در بازاندیشی سنت کلاسیک می پردازد.
فصل هشت با عنوان نظریه ی انتقادی یورگن هابرماس، با معرفی و
شرح آراء و اندیشه های هابرماس، مکتب فرانکفورت را معرفی می کند.
را جایگزین « نظریه ی انتقادی » نویسنده معتقد است مکتب فرانکفورت
مارکسیسم علمی و علوم اجتماعی ارتدوکس کرد. نظریه ی انتقادی با
اقتباس از علوم اجتماعی مفهومی تلفیقی از جامعه به مثابه یک کل
اجتماعی در حال تحول تاریخی به وجود آورد. نظریه ی انتقادی نه
تنها به دنبال فهم جامعه که در پی تغییر آن است. مکتب فرانکفورت
با انکار آرمان بی طرفی ارزشی، موضع های عمده ی کشاکش و بحران
اجتماعی را به منظور دفاع از عمل سیاسی تحلیل کرد و قصد داشت نوع
جدیدی از مطالعه ی اجتماعی باشد. دل مشغولی فلسفه را با کل گرایی
و تجربه گرایی علم اجتماعی درهم می آمیزد. با این هدف اخلاقی که
نظریه را نیرویی برای رهایی بشر تبدیل کند. سیدمن در بخشی از
تحلیل خود می گوید: هابرماس می خواست به هدف اولیه ی مکتب
فرانکفورت بازگردد: تلفیق فلسفه و علم تجربی برای نقد اخلاقی و
تغییر اجتماعی. او با جهش نظریه ی انتقادی از تحلیل تجربی به تحلیل
فلسفی و زیبایی شناختی مخالف است و ارزش انتقاد اجتماعی در نهایت
آن است که به نیروی تغییر اجتماعی بدل شود و در انتها می گوید: طی
سی سال گذشته، هابرماس تلاش کرده تا بنیان مفهومی و توجیهی
محکمی برای نظریه ی انتقادی فراهم نماید. هابرماس را مارکسیسم
علم اجتماعی انتقادی می خواند. او برخلاف علم طبیعی ایده آل کنت و
دورکیم یا آرمان بی طرفی ارزشی وبر، نظریه ی اجتماعی را متعهد به
افزودن بر رهایی و آزادی بشر می داند. هدف نظریه آشکار کردن موضع
تضاد و ارائه ی چشم اندازی از تحولات اجتماعی بوده است. نظریه باید
از طریق اصلاح دیدگا ههای عاملان تغییر، خود عامل تغییر باشد.
در فصل نهم، سیدمن مطالعات فرهنگی بریتانیا و استوارت هال را
مدنظر قرار می دهد و در جمع بندی خود اشاره می کند که هال و مکتب
بیرمنگام نیز مانند هابرماس و مکتب فرانکفورت تلاش می کردند تا در
مارکسیسم بازاندیشی کنند. با جای گرفتن تحلیل فرهنگی در کانون
تحلیل اجتماعی و از آنجا که جنبش های مربوط به هویت جایگزین
جنبش های کارگری و اتحادیه ها به منزله ی نیروی اصلی تغییر شدند،
یا آنها را تکمیل کردند، دیگر این روح انتقادی مارکسیسم بود که در
هر دوی این بازسازی ها باقی مانده بود و نه تحلیل اقتصادی سیاسی
مبتنی بر طبقه ی آن.
در فصل دهم ایده ی تلفیق نظری جدیدی از مارکسیسم، جامعه شناسی و
سایر جریان های اندیشه ی اجتماعی معرفی شده است که به پیر بوردیو
و آنتونی گیدنز تعلق دارد. نویسنده ضمن معرفی آراء و اندیشه های این
دو جامعه شناس به تحلیل خود می رسد که بوردیو، گیدنز، هابرماس و
هال نظریه و تحلیل اجتماعی را به منزله ی عمل انتقادی می دانستند؛
عملی که هدف آن در نهایت افزودن بر عدالت و آزادی بود. اما از برخی
جهات، هابرماس نمونه ی بهترین نظریه پردازان اروپایی است. آرزوی
بزرگ او ترسیم نظریه ای عمومی درباره ی جامعه و تاریخ بود که شامل
نظریه ای درباره ی مدرنیته و تفسیری فلسفی از بنیان های اخلاقی و
معرفت شناختی علم اجتماعی نیز می شد. هیچ نظریه پرداز دیگری،
نه هال، نه گیدنز یا بوردیو و بدون تردید هیچ نظریه پرداز آمریکایی
به انداز هی هابرماس چالش اندیشیدن به شکلی عمیق درباره ی معنای
علم اجتماعی را این گونه سنجیده و منطقی پیشه خود قرار نداده است.
نزد هابرماس نیز همواره نظریه در نهایت، ارزش خود را از طریق آنچه
برای گفتن در مورد جهان دارد و کمکی که می تواند به خلق جهان
اجتماعی بهتر کند، نشان می دهد.
بخش چهارم، بازنگری و عصیان: چرخش پست مدرن
نویسنده با نگارش مقدمه ای کوتاه، جریان شکل گیری پست مدرنیسم
را شرح می دهد: پس از فرو نشستن گردوغبار ناشی از جنگ جهانی
دوم، اندیشمندان اجتماعی شروع به اظهارنظر درباره ی تغییرات عظیم
در زندگی اجتماعی و سیاسی کردند که تمامی جوامع غربی را دربر
می گرفت. برخی از متفکران عنوان کردند که دیگر نمی توان جوامع
غربی را با استفاده از آرای نظریه پردازان اجتماعی کلاسیک و معاصر
فهمید. اندیشه ی اجتماعی نیاز داشت تا در پرتو تحولات جهان که در
حال وقوع بود، به شکل عمده ای مورد بازنگری قرار گیرد. از تحولاتی
همچون اقتصاد پساصنعتی، جامعه ی جهانی، فرهنگ دارای ساختار
رسانه ای و چند فرهنگ انگاری، چنین برمی آمد که چرخشی دوران ساز
رخ داده باشد. پدیده-هایی همچون چند فرهنگ انگاری از ساخته شدن
نظم نوین جهانی حکایت داشت. جهانی که همزمان عمیقاً مدرن و
پست مدرن بود. اندیشمندان معاصر همچون متفکران کلاسیک قرن
نوزدهم، تفسیرهای بدیعی از نظم مرسوم به پست مدرن ارائه می کنند.
از نظر برخی از نظریه پردازان، عمر ایده ی پیشرفت علمی و اجتماعی
سر آمده است (لیوتار)، از نظر برخی دیگر این قدرت بی همتای رسانه ها،
در شکل دهی به زندگی روزمره (بودریار)، یا برتری نوین قدرت های غیر
حقوقی غیر دولتی است (فوکو و باومن)، که جهان اجتماعی ما را به
همان گونه ای دوباره شکل می دهند که انقلاب صنعتی جهان مدرن
را به وجود آورد.
فصول بعدی کتاب به آراء و اندیش ههای پست مدرنیسم به طور
70
شماره 19
مهر 1388
معرفى و نقد کتاب (لاتین)
کاربردی و مفصل می پردازد. به طور نمونه در فصل 11 با عنوان جهان
پست مدرن ژاک دریدا، ژان فرانسوا لیوتار و ژان بودریا، اندیش هی
اجتماعی این افراد را روشن می سازد و توضیح می دهد که چرا بسیاری
از اندیشمندان اجتماعی بزرگ شخصیت های چون ژان پل سارتر، آلبر
کامو، لویی آلتوسر، رولان بارت، میشل فوکو و ژان فرانسو لیوتار، جامعه
شناس یا عالم علوم اجتماعی نبودند و در مقابل بسیاری از جامعه
شناسان برجسته ی معاصر، افرادی همچون ژان بودریار یا پیر بوردیو
را، از آنجا که آثارشان عمدتاً ماهیت اجتماعی دارد، به سختی می توان
به عنوان جامعه شناس آمریکائی به حساب آورد. اندیش هی اجتماعی
فرانسه، از آنجا که آن را روشنفکران عموم یای شکل دادند که پیوند
ضعیفی با فرهنگ علمی تخصصی دارند، به وضوح خصلتی اخلاقی و
سیاسی دارد. اگرچه سنت جامعه شناسی فرانسه از دورکیم تا زمان حال
سنت قابل ستایشی است، اما اندیشه ی اجتماعی فرانسه را پس از جنگ
بیش از هر چیز محصول دو جنبش نظری قدرتمند ساختارگرایی و پسا
ساختارگرایی می داند.
در ادامه ی فصل با ساختارگرایی و معرفی فردیناند دوسوسور معتقد
است: ساختارگرایی نیز بیشتر از آنکه در روش نوآور باشد، مبدع جنبشی
فلسفی بود. ساختارگرایی می پنداشت که جهان بشری براساس اصولی
ناخودآگاه، اما قاعد همند نظم یافته است. اگرچه م یتوان ریش هی
ساختارگرایی را در مارکسیسم، اندیشه های فروید و جامعه شناسی کنت
و دورکیم دنبال کرد؛ اما اصلی ترین سرچشمه ی آن تحولاتی است
که در زبا نشناسی به وسیل هی دوسوسور رخ داد. لیوتار و بودریار پسا
ساختارگرایی را به سمت نظریه ی اجتماعی سوق دادند. بودریار طرحی
فراگیر از گذار از عصر مدرنیته ی غربی ارائه می کند. نه لیوتار و نه
بودریار در آرای اجتماعی شان از تحلیل نهادی استفاده ای نمی کنند؛
هیچ یک آرای خود را در قالب مفصل تاریخی یا جامعه شناسانه ارائه
نمی کنند. اما تأثیرگذارترین تلاش برای طرح تلاش پسا ساختارگرایی
در قالب علوم انسانی به میشل فوکو تعلق دارد.
فصل 12 با عنوان جامع هی انضباطی فوکو، سیر اندیشه ها و تحولات
فکری فوکو را به دقت شرح می دهد. سیدمن معتقد است: میشل فوکو
جایگاه رفیع خود را در دهه ی 1970 به دست آورد. فوکو با فاصله
گرفتن از نظری هپردازانی همچون هابرماس که سعی م یکنند مارکسیسم
را در پرتو تحولات اجتماعی پس از جنگ بازسازی کنند؛ وعده ی
روشنگرانه ی مارکسیسم را زیر سؤال می برد. او به نظریه ی اجتماعی
که هدفش به چنگ آوردن ساختار و معنای اساسی جامعه یا دور هی
تاریخی است، اعتراض داشت. فوکو اعتقادی به سودمندی نظریه های
عمومی ای همچون مارکسیسم به مثابه چشم اندازی انتقادی نداشت.
اعتراض او جنبه ای نظری و عملی دارد: نظریه های جامعیت بخش
دیدگاه های تقلیل گرا و طرد کننده اند. چنین نظریه هایی به نحو دلخواه
برخی از پویش های اجتماعی و دستور العمل های سیاسی خاص را در
صدر نشان نداده اند و سایرین را به حاشیه رانده یا حذف می کنند. فوکو
نتیجه می گیرد که اگر نظریه می خواهد نقش حساسی در سیاست چپ
بعد از دهه ی 1960 داشته باشد، باید از استراتژی های یکپارچه کننده
و جامعیت بخش دست بکشد و در پی درک انتقادی محلی، انعطاف
پذیر و موضعی باشد که قابلیت هایش را مشارکت سیاسی اش به اثبات
رسانده باشد.
فصل 13 با عنوان جامعه شناسی پست مدرنیته زیگمونت باومن
نویسنده در ذکر شرح زندگی و تفکرات باومن، معتقد است: باومن
روایتی فراگیر از تاریخ غرب ترسیم می کند. او با فاصله گرفتن از
داستان های روشنگری مبنی بر پیشرفت خرد و آزادی، داستان کنترل
اجتماعی و ترقی خرد به مثابه استیلا را حکایت می کند و در حالی
که نظریه پردازان کلاسیک و معاصر مدعی بودند که تمایز میان
سرمایه داری و سوسیالیسم موضع اصلی تضاد و امید اجتماعی است،
باومن تمایز مدرنیته و پست مدرنیته را جایگزین آن می کند. باومن هیچ
کنش مدرن نوعی جوهر » دلبستگی به مدرنیته ندارد و معتقد است
سیاست، تفکر و زندگی مدرن است، تلاشی است برای از بین بردن
ابهام: تلاشی برای تعریف دقیق و سرکوب یا حذف آنچه نمی توانیم یا
«. نمی شود به دقت تعریف کنیم
باومن عنوان می کند که در شرایط مدرن روشنفکران ایدئولوژی هایی
را به وجود می آورند که سیاست و اهداف دولت را توجیه می کند. در
شرایط پست مدرن دولت برای مشروع جلوه کردن، دیگر نیازی به
روشنفکران ندارد؛ چرا که کنترل اجتماعی در پست مدرنیته بیشتر
تا اقدامات سرکوب گرانه ی دولت، یا ارزش های « اغوا » متکی است بر
فرهنگی مشترک. در پست مدرنیته روشنفکران به لحاظ سیاسی خلع
ید شده اند و دولت نیاز کمتری به دانش های تخصصی و گفتمان های
مشروعیت بخش دارد و او پست مدرنیته را بسط و گسترش وجود
پنهان یا حاشیه ای مدرنیته می داند. در این فصل پست مدرنیته و جامعه
شناسی به دقت و از نگاه باومن شرح داده شده است و در پایان نگاه
تحلیلی سیدمن به طور اجمالی آمده است.
بخش نهایی و پایانی کتاب با عنوان بازنگری و عصیان: هویت، سیاست
و نظریه
سخن از جنبش های نوین اجتماعی می گشاید که موجب به وجود
آمدن دانش های اجتماعی شد که تأثیر قابل ملاحظه ای بر شکل علم و
نظریه-ی اجتماعی گذاشت. این جنبش ها سوژه های جدیدی از دانش
آمریکایی های آفریقایی تبار، زنان، مردان و زنان همجنس خواه) و دانش
71
شماره 19
مهر 1388
کشاکش آراء در جامعه شناسی
جدیدی به وجود آوردند و دیدگاه های جدیدی درباره ی دانش، جامعه
و سیاست طرح کردند. این دانش های جدید رابطه ای تردید آمیز با
اندیشه ی اجتماعی سنت های روشنگری داشتند. در بخش پنجم این
دانش های انتقادی، ضمن به چالش کشیدن پنداشت های موجود و
تحلیل از اندیش هی اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرند.
فصل 14 : نظریه ی فمینیستی
نویسنده در بخشی از این فصل به تشریح انکار فمینیسم م یپردازد؛
فمینیسم به افکار و آرایی اشاره دارد که زنان برای تغییر خودآگاه یشان
و تغییر جامعه به وجود آوردند. از منظر آنها جهان اجتماعی پدیده ای
جنسیتی است و تفاوت های جنسیتی میان مردان و زنان محصول جامعه
است و در ادامه فمینیسم زن محور، فمینیسم تفاوت و فمینیسم پست
مدرن و نیز مطالعات مردانگی شرح داده شده است.
فصل 15 : نظریه ی نژادی انتقادی، با نگاهی به اندیشه ی اجتماعی سیاه
پوستان آمریکایی، میان آفریقا مداری و پست مدرنیسم شکل یافته است.
شرحی از آفریقا مداری و به چالش کشیده شدن امپریالیسم اروپا مداری
و اینکه فرهنگ های آفریقایی صورت های خاص آفریقایی از دانش
را ایجاب می کند را مورد بازنگری قرار می دهد. دیدگاه های چندگانه
که معتقد است نمی توان و نباید جنسیت را « پاتریشیا هیل کالینز »
جدای از نژاد در نظر گرفت. همچنین واسازی هویت آفریقایی و دیدگاه
و اعتقاد وی به واقعی نبودن هویت آفریقایی، « کوآم آنتونی آپیا »
نظریه پردازان درباره ی سفیدپوست بودن که به دنبال ارائه ی تفسیری
اجتماعی و تاریخی از سفیدپوست بودن است و اگرچه حوزه ی نسبتاً
جدید و کاملاً ب یشکل و نظم است، اما در آثاری که پیرامون آن نگاشته
شده است، مضامین بارزی وجود دارد؛ مفاهیمی همچون رویت پذیری/
رویت ناپذیری که درباره ی ایده ی سفیدپوست بودن به منزله ی امری
پیدا و ناپیدا سخن می گوید: ساخته شدن سفیدپوستی که آن را پدیده ای
تاریخی تلقی می کند و امتیاز سفیدپوست بودن که نشانه ی منزلت برتر
آن است. در فصل 15 به طور تاریخی و جامعه شناسانه بررسی شده
است.
فصل شانزدهم: نظریه ی قبح شکنان و مردان و زنان همجنس خواه
در این فصل که به عنوان رویکردی نوین در دانش اجتماعی مطرح
شده است، دیدگاه اجتماعی جدیدی درباره ی همجنس خواهی، و نیز
ناهمجنس گرایی ارائه می کند. چرخش از رفتار سکسی به هویت مستلزم
تبیین اجتماعی و تاریخی است و تحولاتی این گونه ریشه ای اجتماعی
دارند. نظریه ی همجنس خواهی گونه ای جامعه شناسی ناهمجنس خواهی
را به منزله ی نوعی از سلطه ی اجتماعی معرفی می کند. دانش جدید
هویت ناهمجنس خواهی را دستاوردی اجتماعی می داند. اینکه چگونه
آدمیان دیگران را متقاعد م یکنند که ناهمجن سخواه هستند.
در فصل هفدهم و فصل نهایی کتاب، تحت عنوان استعمار و امپراتوری،
نویسنده به امانوئل والرشتاین به عنوان نخستین و برجسته ترین نظریه-
پرداز امپراتوری در سنت مارکسیستی می پردازد. والرشتاین جامعه شناس
و سیدمن ایده ی « نظریه نظام جهانی » آمریکایی است که پیشگام
اصلی دیدگاه نظری او را تحلیل می کند. در ادامه پسااستعمارگرایی:
فرانتس فانون و ادوارد سعید، تفسیر فرهنگ گرایانه را به میان می آورد.
آرای فانون و سعید در رابطه با استعمار و استعمارشدگان مطرح شده
است. جهانی شدن به مثابه امپراتوری بخش دیگری را شکل می دهد
که آراء مایکل هارت و آنتونیو نگری را بیان می کند. هارت و نگری
می نامند و معتقدند امپراتوری می تواند « امپراتوری » نظم نوین جهانی را
به شبکه ی جهانی اینترنت متصل باشد و در وضعیت امپراتوری هیچ
قدرت مرکزی و هیچ کشور مسلط و نیروی اجتماعی کنترل کننده
وجود ندارد و آن را نوعی سلطه ی اجتماعی صرف نمی دانند و طرفداری
آنان از اعتراض ها و جنبش هایی است که به مسائل اجتماعی و در سطح
جهانی می پردازد، تا از این طریق به پیشبرد تمرکز زدایی و دموکراتیک
کردن کمک کنند.
در انتهای کتاب سخن آخر با عنوان وضعیت امروزی نظریه ی
اجتماعی، به بررسی و نگرش نویسنده در طول کتاب اختصاص دارد و
به این جمع-بندی می رسد که ساختار و سازمان دانش اجتماعی در حال
تغییر است و برای نتیج هگیری به دو تغییر که نشانگر تحول در دانش
اجتماعی اند، اشاره می کند.
از دانش عینی به دانش وابسته به موقعیت و ظهور نظریه ی
پسارشته ای
سیدمن با شرح تک تک مفاهیم نهفته در اشارات خود و ربط و
پیوستگی بین بخش های آن، کتاب را به پایان می رساند و معتقد است
در حال حاضر به نظر م یرسد که عصر سیست مها یا نوعی نظری هی
جامع از جامعه، تاریخ و مدرنیته، جستجوی علم جامعه ای که با اطمینان
به سمت حقیقتی عینی گام بردارد، امری است که دوران آن به سر
آمده است و شاید با دست کشیدن از این رویای شکوهمند چیزی مهم
از دست برود، اما روح این علم، پایبندی به دقت تحلیلی، بازاندیشی
انتقادی و سؤال بی وقفه از معنای دانش و زندگی اجتماعی در فرهنگ
در حال تغییر دانش اجتماعی ما همچنان برقرار و پایا است.
سخن آخر اینکه کتاب معرفی شده با ساختار منظم و علمی
خود گام به گام مسیری ارزشمند را در حوزه ی جامعه شناسی برای
دانشجویان، پژوهشگران و علاقه مندان این رشته می گشاید که می تواند
به چشم اندازهای بالا و ارزشمندتری منتهی شود.


http://s3.picofile.com/file/8223240800/%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%88%DB%8C_%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF94.jpg

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.