جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان
جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان

شرایط تکوین نظریه های متأخر از کلاسیک ها

 همان طور که ملاحظه کردید در طبقه بندی قاب ۱٫۱، نظریه ها بر اساس نظریه های کلاسیک و متأخر طبقه بندی نشده است. اگر چه نظریه های رشته جامعه شناسی در طول قرن بیستم تغییر کرده اما این تغییرات باعث دگرگونی بنیادی در ویژگی های اصلی نظریه پردازی نشده است. با این همه، می توان نظریه ها را به کلاسیک و متأخر، مانند قاب ۱.۲، تفکیک کرد که معمولا جامعه شناسان با معیارهای متفاوتی آنها را از یکدیگر جدا می کنند. به نظر می رسد یکی از این ملاک های تعیین کننده برای تفکیک نظریه های کلاسیک و متأخر، تغییرات چشمگیر شرایط زندگی اجتماعی مردم در دوره متأخر نسبت به دوره کلاسیک هاست (گیدنز، ۱۳۷۷: ۷-4)

  

نظریه های کلاسیکی چون نظریه جامعه سرمایه داری مارکس، نظریه جامعه ارگانیکی دور کم، نظریة رشد فزاینده روند عقلانیت در زندگی مدرن ویر ، با ابعاد مثبت و منفی آن، در زمانی مطرح شدند که زمانه در معرض چالش ها و گسترش پیامدهای دو انقلاب بزرگ صنعتی و دموکراتیک سیاسی در قرن نوزدهم بوده است. این پیامدها و چالش ها مواردی از این دست را شامل می شد: جمعیت اروپا در برابر شده و در کمتر از صد سال از صد و چهل میلیون به حدود دویست و هشتاد میلیون نفر رسید. این جمعیت جدید نیاز به غذا، پوشاک، مسکن، امنیت و ... داشت و جامعه نمی توانست به راحتی این نیاز فزاینده را در زمان کوتاه فراهم کند؛ شرایط کار این جمعیت تغییرات اساسی پیدا کرد، ظهور کار کارخانه ای با شرایط کار جا افتاده در زندگی کشاورزی فئودالی تفاوت اساسی داشت؛ نظام مالکیت و ساز و کارهای آن تغییرات اساسی کرد، در گذشته مالکیت فردی، ثبتی و قابل خرید و فروش به سبک دوران امروزی متداول نبود شهرها رشد فزاینده پیدا کردند، جمعیت شهرهای قدیمی اروپا کم بود و زندگی افراد جاافتاده بود، اما با رشد فزاینده و سریع شهرها شاهد زندگی تعداد زیادی از انسان های بیگانه و رهاشده با روابطی آشفته و خانواده هایی گسسته در شهرها بودیم؛ انبوهی از مردم از خانواده ها و محله های خود جابه جا شده و در کارخانه ها و مراکز جدید شهری و نقاط غیر مانوس زندگی می کردند. رشد فزاینده تکنولوژی در کارخانه ها و محیط های کشاورزی روابط انسان با انسان و انسان با طبیعت و حتی انسان با خدا را دچار تغییر کرده بود و توده های سیاسی که در معرض جاذبه های ایدئولوژی های لیبرالی، سوسیالیستی و ناسیونالیستی قرار داشتند، به طور فزاینده افزایش پیدا کردند (گرایب، ۱۳۸۲، ۵۹-۵۹)، جامعه شناسان کلاسیک نظریه های خود را برای تفسیر و تبیین مسائل ناشی از وضعیت مذکور پرورانده اند. اما از نیمه دوم قرن بیستم امواج نوسازی و مدرن سازی نه فقط تمامی سپهرهای زندگی جامعه غربی را فراگرفت بلکه زندگی مردم در نقاط دیگر کره زمین را نیز درنوردید.

غیر از تداوم چالش های دوره کلاسیک ها که با شدت و ضعف متفاوت در این جا و آنجا در جریان بود، از ۱۹۹۰ به بعد نظریه پردازان متأخر با شرایط و چالش های جدیدی روبه رو شدند. گیدنز شرایط دوره جامعه شناسان کلاسیک را زیر عنوان مدرنیته اول و شرایط دوره متأخر را ذیل مدرنیته دوم طبقه بندی می کند (123-122 :2006 ,Giddens). شرایطی مانند: افسردگی ها و ناامیدی هایی که از جنگ های جهانی اول و دوم ناشی شده بود رخت بربسته و جنبش های فاشیستی و نازیستی در اروپا که ظهورشان بر خلاف نظریه های کلاسیک ها غیر منتظره بود، شکست خورده بودند، حقوق شهروندی از حقوق برابر سیاسی شهروندان به حقوق برابر اقتصادی و اجتماعی گسترش یافته بود. توسعه اقتصادی زندگی هشتاد درصد مردم را در امریکا و اروپا تحت تأثیر قرار داده بود و مردم این دو منطقه از دوره کمیابی های دوران اولیه صنعتی شدن دور شده و وارد مرحله وفور شده بودند. بین المللی گرایی پس از استقرار سازمان ملل افزایش پیدا کرده بود. حمایت های مطالعاتی، مالی، اداری و نظامی امریکا به کشورهایی که در معرض جاذبه قطب کمونیستی بلوک شرق بودند، افزایش یافته و صدای کشورهای جهان سوم در جهان غرب بهتر شنیده می شد. اروپا و امریکا دیگر شاهد جنبش های کلاسیک کارگری نبود بلکه در معرض جنبش های جدید اجتماعی مانند جنبش دانشجویی، زنان، سبز، ضد جنگ، جوانان، و همجنس گرایان قرار داشت. جنگ سرد و نگرانی از جنگ هسته ای جدی شده و فردیت رشد فزاینده پیدا کرده و بحران هویت تشدید شده بود. اقتصاد و تجارت آزاد و محصولات فرهنگی رشد فزاینده و بعد جهانی پیدا کرده بودند. شاخص های آلودگی محیط زیست در سطح کره زمین به دلیل توسعه اقتصادی نامتوازن روز به روز بدتر می شد و می شود. در واکنش به بحران های مدرنیته دوم شاهد رشد جنبش های مذهبی در هر سه دین یهودی، مسیحی و اسلامی بوده و هستیم، و برخلاف پیش بینی کلاسیک ها نه فقط جنبش های مذهبی که جنبش های ملی گرایانه هم خاموش نشده و همچنان به حرکت خود ادامه می دهند. نظریه های متأخری چون نظریه جامعه بازاندیشانه، نظریه بحران های جامعه سرمایه داری پیشرفته، و نظریه های متأخر دیگر، برای تفسیر و تبیین چنین وضعیت جدیدی پرورده شدند (.Ibid).

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.