او با اینکه می خواست کشیش شود، اما در دانشگاه، بیشتر دانش ها، از زیست شناسی گرفته تا آموزش و پرورش را تجربه کرد و سرانجام پس از خواندن کتاب "اخلاق" اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتابهای فلسفی زیادی را تألیف کرد. "هنری توماس" یک بخش از کتاب خود را با نام "بزرگان فلسفه" ویژه ی او کرده و نوشته است:( در ادامه مطالعه کنید)
"بزرگترین کار ویل دورانت در فلسفه این بود که اندیشه های
پیچیده ی فلسفی را به زبان ساده بیان کرد. او فلسفه را که دور از دسترس مردم عادی
بود به خانه های آنها برد و آن را برای همه قابل فهم کرد."
اما همه ی اینها دورانت را خشنود نکرد، تا اینکه به گفته ی خود، برای
"برآوردن حس کنجکاوی"، سر از تاریخ درآورد و در زمان استادی دانشگاه
"کالیفرنیا"، کتاب "تاریخ فلسفه" اش را نوشت که اندیشمندان و
منتقدان دانشگاه، آن را تحسین کردند. پس از آن بود که دورانت تصمیم به نوشتن
"تاریخ تمدن جهان" گرفت.
در حقیقت، او کار پژوهشی و علمی خود را از فلسفه آغاز کرد و با تاریخ به پایان
رساند. دورانت پس از گذراندن دوران تحصیل، دانشنامه اش را از دانشگاه
"کلمبیا" دریافت کرد.
مدتی خبرنگار روزنامه ی "شب نیویورک" بود و سپس به کار تدریس زبان
لاتین، فرانسه و انگلیسی در کالج "سیتون هال" پرداخت. در سال 1912 قاره
ی اروپا را گشت و در سال 1913 در دانشگاه "کلمبیا" سرگرم تحصیل زیست
شناسی و فلسفه شد و از محضر استادانی همچون "دیویی" بهره برد.
او برای نوشتن هر بخش از کتاب به گوشه ای از دنیا سفر می کرد؛ از مصر و ایران تا
سیبری و ژاپن. هدف او نوشتن جلد اول کتاب تاریخ تمدن با نام "مشرق زمین،
گهواره ی تمدن" بود. پس از چاپ جلد اول، سفرهای دور دنیای او آغاز شد که 50
سال ادامه یافت. در نهایت در سال 1975 نگارش تمامی سی جلد کتاب و همچنین سفرهایش
به پایان رسید.
وی در این کتاب توانسته است با بهره گیری از آثار مورخان دیگر، از
"هرودوت" تا "آرنولد توینبی"، که از ابتدای تاریخ بشر تاکنون
زیستهاند، مکتب نوینی از تاریخنگاری را به وجود آورد.
بر خلاف دیگر تاریخنگاران که تنها تمرکزشان بر رویدادهای تاریخی و سیر تمدن بشری
بود، وی در اثر خود به عوامل تمدنساز در طول تاریخ نیز توجه نمود. ویل دورانت در
این ارتباط بیان داشت:
"تمدن رودی است با دو ساحل، اما بیشتر تاریخ نگاران تنها به خودِ رود توجه
دارند."
این نقل قول به این مساله اشاره دارد که تاریخنگاران در بیشتر موارد، نهایت توجه
و دقت خود را صرف رودخانه ی در جریان تاریخ نمودهاند که به طور معمول، پرآشوب و
پرهیاهوست و اجازه ی برداشتها و تفسیرهای درست را نمیدهد. در مقابل، او دیدگاه
دیگری را مطرح میکند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحلها)، میتوانند به اندازه
ی خود متن تاریخ مهم باشند. به نظر او، همه ی مردمانی که در طول تاریخ، خانه و
مجسمه ساخته یا شعر سراییده اند نیز در شکل گیری تمدن نقش داشته اند.
او با نهایت فروتنی بیان کرده است که بدون همسر دلبندش، "آریل"، موفق به
نوشتن تاریخ تمدن چند جلدی خود نمی شد که کار تحریر آن نیم قرن طول کشید.
دورانت مطالب کتاب را به آریل دیکته می کرد. دلبستگی این زن و شوهر به یکدیگر به
اندازه ای بود که در سال 1981 پس از انتقال دورانت به بیمارستان، وقتی آریل از
دکتر شنید که شانس زنده ماندن شوهرش اندک است دیگر لب به غذا نزد تا اینکه درگذشت.
قلب دورانت نیز پس از این که شنید آریل فوت شده از حرکت باز ماند و به او پیوست و
زن و شوهر در یک روز در کنار هم دفن شدند. آریل، سیزده سال جوانتر از دورانت و در
گذشته، شاگرد او بود.
اندیشمند تاریخ تمدن در این مجموعه با نگاهی تحلیلی، تاریخ تمدن بشری را مورد
بررسی قرار داده است. این مجموعه را مترجمانی چون "احمد بطحایی"،
"احمد آرام" و "ع پاشایی" ... به فارسی ترجمه کرده اند. از
دیگر آثار ارزشمند این نویسنده ی مشهور ، "تاریخ ادبیات انگلیسی" در سال
1904، "تاریخ فلسفه" در سال 1926 و "تصویرهای زندگی" است که
به کمک همسرش آریل دورانت نوشته است. وی پیش از نوشتن کتاب تاریخ تمدن، "اصول
حکمت و مسائل اجتماعی دوران معاصر" را تالیف کرده بود.
دورانت از جوانی به سوسیالیسم به عنوان روشی که خواهد توانست به برابری انسانها در
طول زندگانی و رفاه و سعادت آنان بینجامد دل بست و بر خلاف نظر مادرش که مایل بود
پسرش کشیش شود، به تحصیل تاریخ، فلسفه و ادبیات پرداخت و مدرس شد و سپس به پژوهش و
کار تالیف روی آورد.
مردم قدرشناس، نام دورانت را که به دریافت عالی ترین نشان آزادی نائل شده، نه تنها
بر خیابان های شهرها و مدارس و دانشکده ها گذارده اند بلکه شهرک های متعدد،
روزنامه و حتی هتل ها را به یاد او نامگذاری کرده اند.
سخنرانی های ویل دورانت درباره ی ادبیات ایران در دهه ی 1950 در دانشگاه
"کلمبیا"، ادبیات ایران را به جهانیان شناساند. وی یک جلسه ی تمام، تنها
به تفسیر این بیت حافظ پرداخته بود:
"غلام و بنده ی آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه قید تعلق پذیر آزاد است"
دورانت درباره ی "فردوسی" گفته است که در میهن دوستی، همتای فردوسی به
دنیا نخواهد آمد و از این بابت، ایران، سرزمینی منحصر به فرد در سراسر جهان است.
ویل دورانت در کتاب "درسهایی از تاریخ" که در سالهای آخر زندگی خود
نوشت، می گوید:
"تاریخ ملتها را باید با توجه به پدیده های علمی جدید نوشت."
دورانت 96 سال عمر کرد و سرانجام در هفتم نوامبر سال 1981 بدرود حیات گفت.