جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان
جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان

کنش منطقی و کنش غیرمنطقی نظریه ای از ویلفرد پارتو

برای فهم نظام فکری پاره تو باید به مفاهیم کنش منطقی و کنش غیر منطقی(آرون، رمون، 1386) توجه ویژه داشته باشیم. رفتار هنگامی منطقی است که نسبت وسایل-اهداف در واقعیت عینی با این نسبت در خودآگاهی کنش گر مطابقت داشته باشد. (آرون، رمون، 1386) پارتو آن کنش هایی را منطقی می داند که وسایلی متناسب با اهداف را به کار برده و وسایل کار آن ها با هدف های مورد انتظارشان پیوندی منطقی داشته باشد. (کوزر، لیوئیس، 1386) «منظور ما از «کنش منطقی»، یکبار برای همیشه، این است که عملیات انجام شده، نه تنها از لحاظ کسی که فاعل آنهاست، بل از لحاظ کلیه کسانی که شناخت های گسترده تری دارند، منطقا با هدف های خود مربوط باشند، یعنی منظور ما از کنش منطقی آن نوع کنش هائی است که هم از لحاظ ذهنی و هم از لحاظ عینی معنای فوق را دارا باشند. سایر کنش ها را غیرمنطقی می نامیم که البته مقصود از آن بی منطقی نیست» (در ادامه مطالعه کنید)


 

 

پارتو با بررسی نمونه های متعدد در تاریخ گذشته و معاصر چنین نتیجه گیری می کند که نظام های اعتقادی غیرعلمی به ندرت تعیین کننده ی کنش بشری بوده اند، بلکه اکثرا احساسات ریشه دار انسانی که در این اعتقادات متبلوراند انسان را به کنش واداشته اند. او چنین استدلال می کند که اگر چه انسان ها معمولا منطقی عمل نمی کنند، اما گرایش شدیدی به منطقی جلوه دادن رفتارشان دارند.

بر این اساس کنش های بشری به چهار نوع تقسیم می شوند: در نوع اول هدف ها نه در واقعیت و نه در ذهن کنش گر با وسایل مطلوب پیوند ندارد. در نوع دوم عمل منطقا با نتیجه ای که حاصل خواهد شد پیوند ندارد ولس کنش گر در ذهن خود تصور می کند که ماهیت وسایل کار او چنان است که به نتیجه ی مطلوب منجر خواهد شد. کنش های نوع سوم آن دسته از کنش هایی هستند که، بر عکس نوع دوم، منطقا به نتیجه ای مربوط با وسایل به کار رفته می انجامند منتها بدون آن که خود کنش گر نسبت موجود بین وسایل و اهداف را درک کرده باشد. (آرون، رمون، 1386

از نظر جامعه شناس دو نوع از کنش های غیرمنطقی اهمیت خاصی دارند: نوع اول همان کنش هایی است که هدف عینی ندارد ولی مقصودی ذهنی در آن ها یافت می شود. این نوع کنش بیشتر رفتارهای مراسمی یا شعاری یا نمادی را در بر می گیرد. دومین نوع مهم آن کنش هایی هستند که در آن ها میان حالت ذهنی و حالت عینی تطابق وجود ندارد. همه ی رفتارهای ناشی از اشتباهات علمی را می توان از این گونه دانست: وسایل مورد عمل، که در آگاهی فاعل با اهداف نسبت دارند، در واقع به نتیجه ای عملی می انجامند اما نه آن چیزی که فاعل انتظارش را می کشیده یا آن را پیش بینی کرده بود.(آرون، رمون، 1386

پارتو کنش های غیرمنطقی را به شیوه ای منطقی بررسی می کند. از نظر او هدف جامعه شناس، در بررسی رفتارهای غیرمنطقی، جستجوی حقیقت است و نه جست و جوی فایده، و هیچ دلیلی در دست نیست که این دو مفهوم با هم تطبیق می کنند.(آرون، رمون، 1386) یک نظریه می تواند با تجربه سازگار، ولی برای جامعه زیان بار باشد و یا برعکس با تجربه مطابقت نداشته ولی برای جامعه سودمند باشد.(کوزر، لیوئیس، 1386) تردیدی نیست که مثلا اعتراف آدمیان مبنی بر این که قادر به پیش بینی آینده نیستند با فایده ی اجتماعی تعارض دارد. برای نمونه اگر پیشگویی خبر پیروزی نهایی را به سپاهیان بدهد، دانستن این مطلب در تقویت اعتماد به نفس سربازان و کسب پیروزی بسیار موثر خواهد بود. از این رو بررسی منطقی-آزمونی رفتارهای غیر منطقی می تواند مخالف منفعت گروه خاص و یا حتی منفعت کل جامعه باشد.(همان) خود پارتو در این زمینه می گوید: «اگر فکر می کردم که رساله ی من ممکن بود خوانندگان بسیار داشته باشد دست به نگارش آن نمی زدم»(آرون، رمون، 468:1386) به این ترتیب از نظر پارتو ممکن است یک مسلک مهمل نه تنها برای جامعه زیان بخش نباشد، بلکه حتی می تواند بسیار مفید هم باشد؛ و بر عکس یک نظریه ی پرفایده برای جامعه می تواند از لحاظ آزمونی به هیچ وجه منطبق با حقیقت نباشد.(پارتو، ویلفردو، 1933 به نقل از آرون، رمون، 469:1386) «ارزیابی سودمندی اجتماعی باید راهش را از تحقیق منزلت منطقی نظریه ها و نیت های ذهنی کنشگران فردی جدا سازد.»کوزر، لیوئیس،

به نظر پارتو علم، علمی منطقی-آزمونی است. منطقی از آن جهت که «بر اساس تعاریف وضعی یا نسبت های مشاهده شده می توان به نتایجی مبتنی بر مقدمات رسید.» (آرون، رمون، 471:1386) صفت آزمونی علم نیز هم شامل مشاهده به معنای دقیق کلمه است و هم آزمایش. علم از آن جا آزمودنی است که تکیه بر واقعیت و استناد به آن دارد، بنا بر این قضیه ای که از طریق تجربه قابل رد یا اثبات نباشد قضیه ای علمی نیست.(همان) پارتو هدف علم منطقی-آزمونی را آن چیزی می داند که خود آن را همشکلی های آزمونی[3] می نامد. همشکلی های آزمونی همان نسبت های منظم بین نمودها است. خود این نظمی که در نمودها مشاهده می کنیم بسته به ماهیت نمودهای همبسته و تعداد اوضاع و احوالی که نمودها در آن مشاهده شده، نظمی کمابیش محتمل است. بنا بر این به این نتیجه می توانیم رسید که پدیده ها تابع قوانین، همان همشکلی های معلوم در پدیده ها، نیستند بلکه برعکس این قوانین اند که تابع پدیده ها می باشند


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.