جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان
جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان

نظریه ی نخبگان و چرخش از پارتو

پارتو به نابرابری میان انسان ها اعتقاد داشت و بر این باور بود که افراد بشر چه از نظر جسمی و چه از نظر فکری و اخلاقی با هم برابر نیستند.(کوزر، لیوئیس، 1386) پارتو به شایسته ترین افراد هر گروه نام نخبه را می نهد. به این ترتیب اصطلاح نخبگان در دیدگاه پارتو هیچ گونه دلالت اخلاقی یا افتخارآمیز ندارداو خود می گوید این اصطلاح به کسانی اطلاق می شود که «در هر یک از شاخه های فعالیت بشری بالاترین نمره را به دست آورده باشند.» درادامه بخوانید


 

 

پارتو نظریه ی نخبگان را در زمینه ی دگرگونی اجتماعی مطرح کرد. او می گوید که جامعه به ناگزیر تحت چیرگی گروه کوچکی از نخبگانی است که بر مبنای نوعی مصلحت اندیشی شخصی روشنگرانه عمل می کنند.(ریتزر، جورج، 1384) درست یا غلط بودن نخبگان و این موضوع که چه کسی حق دارد در زمره ی نخبگان باشد، همگی پرسش های بیهوده ای هستند.(آرون، رمون، 1386) اگر تمایز طبقاتی را در جامعه شناسی مارکس امری بنیادی در نظر بگیریم، بی شک در جامعه شناسی پارتو تمایز توده ها از نخبگان تمایزی قاطع است.(همان) توجه عمده ی پارتو در بحث نخبگان متوجه نخبگان حکومتی است.(کوزر، لیوئیس، 1386) با توجه به سخنان بالا ممکن است اصطلاح نخبگان حکومتی را درباره ی آن کسانی به کار گیریم که بر مسندهای برگزیده ای اشتغال دارند. پارتو ما را از این اشتباه بر حذر می دارد:

{...} همچنین در میان نخبگان حکومتی افرادی وجود دارند که برای سمت های سیاسی –وزارت، سناتوری و نمایندگی محلی و غیره- به راستی شایستگی دارند و در نقطه ی مقابل آن ها بسیار کسانی قرار دارند که به این اجتماع والا راه یافته اند بی آن که شایستگی عناوین شان را داشته باشند... ثروت، خانواده یا پیوندهای اجتماعی نیز در موارد دیگر می توانند عنوان نخبگان و بویژه نخبگان حکومتی را برای اشخاصی به ارمغان آورند که به هیچ روی برای این عنوان شایستگی ندارند.(پارتو، ویلفردو، 1963 به نقل از کوزر، لیوئیس، 524:1386)

به این ترتیب پارتو از بیشترین حد تحرک اجتماعی و آزادی مشاغل بر روی همگان سرسختانه دفاع می کرد تا مقام های نخبه را انسان هایی پر نکنند که برای احراز آن ها از صلاحیت لازم برخوردار نیستند.(کوزر، لیوئیس، 1386) او در کتاب رساله ی جامعه شناسی عمومی می نویسد که طبقه ی حاکم باید چه از نظر کیفی و چه کمی تقویت شود و به این منظور می بایست خانواده های شایسته ای از طبقات پایین به طبقه ی حاکم وارد شوند و انباشتگی عناصر پست در طبقات بالا و عناصر برتر در طبقات پایین روی ندهد.(پارتو، ویلفردو، 1963 به نقل از کوزر، لیوئیس، 1386) بنا بر این دو راه برای جلوگیری از عدم تعادل در بدنه ی اجتماعی و هیئت سیاسی متصور می شود: یا از راه بازکردن راه های تازه در مسیرهای تحرک اجتماعی، و یا از طریق براندازی خشونت بار نخبگان حکومتی قدیمی و ناکارآمد و جایگزینی نخبگان شایسته تر به جای آن ها.(کوزر، لیوئیس، 1386)

در ترکیب نخبگان حکومتی پارتو به بازمانده ها نیز توجه دارد. از نظر او در طبقه ی حاکم بایست نسبت معینی از «روباهان»، بازمانده ی تلفیق یا نوع اول، و «شیران»، بازمانده ی بقای مجموعه ها یا نوع دوم، وجود داشته باشد.(همان) اگر در چرخش نخبگان اختلالی وارد شود و حکومت به چنین ترکیبی دست نیابد، یا حکومت، به تمامی در دست کسانی که تحت نفوذ بازمانده ی بقای مجموعه ها هستند،  بدل به دیوانسالاری فرتوت و درمانده ای می شود که از هرگونه ابتکار و انطباق عاجز است و یا آن که، به تمامی در دست افرادی که تحت تاثیر بازمانده ی تلفیق هستند، رژیم ضعیفی می شود متشکل از حقوقدانان جنجالی که از هرگونه عمل قاطعانه و قدرتمندانه ناتوان است.


نظرات 1 + ارسال نظر
land of beliefs سه‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1395 ساعت 13:04

گروه حاکمه با ثبات گروهی است که در آن، ترکیب درستی از خصال رو به صنعتی و شیر صنعتی ظاهر میشود. اما بر طبق روند زوال و فساد جامعه سیاسی، در عمل، در درون الیت حاکم شمار روبه صفتان رو به فزونی میگذارد و در مقابل شمار شیر صفتان در درون بخشی از توده ها افزایش میابد و بدین سان حرکتی دائمی در جامعه سیاسی از پایین به بالا صورت میگیرد که پاره تو از آن به عنوان "گردش نخبگان یاد میکند.

جامعه شناسی سیاسی، حسین بشیریه، ص 72.

بسیار ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.