نظریه ارگانیک کولی درمورد جامعه

جامعه شناسی کولی کل گراست . او هرگا از جامعه به عنوان یک اورگانیک سخن می گوید منظورش این نیست که مانند اسپنسر قیاسی زیست شناختی در مورد جامع به عمل می آورد بلکه می خواهد بر روابط دستگاهمند میان همه فراگرد های اجتماعی تاکید ورزد (( هرگاه که ما جامعه را به عنوان ارگانیسم مطرح می کنیم مراد ما این است که جامعه مجموعه ای از انواع فراگردها را شامل می شود که هر یک از آنها بر اثر عمل متقابل با فراگرد های دیگر زنده و بالنده ایست این فراگرد ها کل یکپارچه ای را می سازند که هر آنچه در یکی از اجزای آن پیش می آید بر بقیه تاثیر می گذازد. جامعه بافت گسترده ای از فعالیت متقابل است

 

همین نظر ارگانیک کولی درباره جامعه ائرا به مخالفت اصولی با فرد گرایی فایده گرایانه می کشاند که مبنای که مبنای اقتصاد کلاسیک و جامعه شناسی اسپنسر است .

(( سنت فردگرایانه در آمریکا و انگلستان چندان نیرومند است که ما به خود کمتر اجازه می دهیم که آرزوی یک جامعه آرمانی را در سر مستقیماً بپرورانیم بلکه فکر می کنیم که بایک نوع فرمول فردگرایانه مانند بیشترین خیر برای بیشترین افراد، جامعه دلخواه مان را در نظر آوریم . یک چنین فرمول هایی طبیعت بشر را ارضاء نمی کنند جامع آرمانی باید یک کل ارگانیک باشد و بتوان آن را مستقیماً در نظر آورد. تنها چنین برداشتی از جامعه می تواند مطبوع طبع ما قرار گیرد .

کولی بارها یاد آور شده بود که ( زندگی ما چیزی جز یک کل انسانی نیست و اگر خواسته باشم درباره زندگی مان دانشی واقعی به دست آوریم باید آن را این چنین در نظر آوریم. اگر زندگیمان را از زندگی کل بشر بگسلانیم در واقع رشته حیات مان را برده ایم.