جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان
جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان

هربرت مارکوزه و افکار چپ گرایانه

در اوج دوران سرکوب چپ گرایان توسط آمریکا است که مارکوزه در کنار دیگر چهره هاى مترقى آمریکایى به تلاشى مجدانه با موج فاشیستى که از سوى مقامات سیا و کاخ سفید هدایت مى شد برمى خیزد. خود درباره دلیل ماندگارى اش در آمریکا گفته است که «اگر در آمریکا ماندم، یکى از دلایل آن مبارزه با سیاستى بود که به طور محسوس مدام ضدکمونیستى مى شد.....». نقش پررنگ مارکوزه در جهت دهى جنبش هاى دانشجویى بالاخص جنبش دانشجویى مه ۱۹۶۸ پاریس هنوز در خاطره ها ثبت است

( در ادامه مطلب بخوانید )



  

او در کنار ماکس هورکهایمر، فردریک پولاک، هنریک گراسمن، آرکادیچ گارلند و والتر بنیامین یکى از بنیانگذاران انجمن تحقیقات اجتماعى فرانکفورت بود. ارتباط فعال مارکوزه با مکتب فرانکفورت و نیز واکاوى هاى عمیق او در حوزه فلسفه و روانشناسى جمعى ساختارهاى نوین سرمایه دارى پیشرفته از او چهره اى بى بدیل در محافل دانشجویى و آکادمیک جهان معاصر را نمودار مى کند. خط کشى روشن او با ساز و کارهاى حاکم بر نظام سرمایه، نقش و تاثیرگذارى او را نسبت به دیگر مرتبطین مکتب فرانکفورت متمایز کرده است. مارکوزه تا واپسین دم بر موضع شدیداً انتقادى خود نسبت به سازوکارهاى حاکم بر نظام سرمایه پاى فشرد. جایى به صراحت مى گوید: «واقعیت این است که تضادهاى درونى نظام سرمایه دارى همچنان پابرجاست. ترجمان آنها، ترجمان خاصه حاد، بسیار حادتر از پیش در تضاد عمومى میان ثروت عظیم اجتماعى که به راستى مى تواند زندگى بدون فقر و بدون کار بیگانه با سرشت آدمى را امکان پذیر کند و شیوه سرکوب کننده و ویرانگر به کارگیرى و توزیع ثروت اجتماعى نمودار مى شود...». به باور این فیلسوف طبقه کارگر را مى توان به عنوان تکیه گاه نظام حاکم قلمداد کرد!...

نگاه تیز و کلام برنده مارکوزه آنگاه که در نقد لیبرال دموکراسى قلم مى زند فراموش ناشدنى است. «دموکراسى غربى، دموکراسى دستکارى شده و محدود است. در اینگونه نظام ها گروه مخالف واقعى وجود ندارد، گروهى که بتواند در حد احزاب بورژوا، رسانه هاى جمعى را در اختیار بگیرد. چپ هاى رادیکال راهى به وسایل ارتباط جمعى ندارند». او به روشنى تصریح مى کند که چگونه در آمریکا، فراگرد سیاسى و دموکراتیک در انحصار دو حزب بزرگ دموکرات و جمهورى خواه قرار دارد و از این رو دموکراسى حقیقى به گونه اى که از لایه هاى گونه گون توده مردم نشات گرفته باشد وجود ندارد...

او در تک به تک آثار پرشماره اش از ممکن بودن «جهانى دیگر» سخن مى گوید... «مى توان به شکلى از زندگى دست یافت که انسان ها به راستى هستى خود را تعیین کنند...» مارکوزه به ضرورت تغییر ساخت مناسبات تولیدى و اجتماعى جامعه پرداخته و ضمن پافشارى بر ضرورت برچیده شدن سازوکار نظام سرمایه دارى اینگونه از واژه «آزادى» که فصل مشترک پررنگ اندیشه و آثار اوست یاد مى کند «در جامعه پیشرفته سرمایه دارى که فقر مطلق و افزایش یابنده به طور نسبى حل شده است، هدف انقلاب یافتن هستى است که به راستى در خور انسان باشد. بنا کردن شکلى تماماً تازه از زندگى!..».

مارکوزه در برابر امواج گسترده نظریات فکرسازان نظام سرمایه تاکید مى کند که مارکسیسم یک نظام بسته فکرى نیست و تصریح مى کند که عینیت و یا اعتبار عام آن همان اعتبار و عینیت تاریخ است. «مارکسیسم خود در تاریخ نیرویى موثر است و در آن تغییر مى کند، بى آنکه مفهوم خود را رها کند...».

یک هزار و نهصد و هفتاد و نه میلادى، این فیلسوف برجسته جهانى در پى عارضه قلبى، واپسین سکانس زندگى خود را در بیمارستان استارنبرگ ایالت باواریاى آلمان کلید زد. پیکر هربرت مارکوزه توسط ریکى، دوست و همسرش به خاکستر بدل شد. بیست و چهار سال پس از خاموشى مارکوزه بقایاى خاکستر او در قبرستان شهر برلین در کنار هگل براى همیشه به خاک سرد سپرده شد



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.