جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان
جامعه شناسی

جامعه شناسی

نظریه پردازان

زندگینامه افلاطون

دوستان در این پست ما بحث کلی رو درباره افطلاطون خواهیم داشت چون آشنایی با فلیسوفانی چون سقراط و افلاطون و ارسطو برای فهم مطالب جامعه شناسی نقش مهمی را ایفا می کند در کار کل جامعه شناسان اگر توجه کرده باشد هر جامعه شناسی به یک فلسفه و فیلسوفی علاقه نشان داده اند. در زیر ما مطالب کلی در مورد افلاطون را خواهیم گذاشت


افلاطون در سال 428 ق. م در یک خانواده اشرافی و اصیل آتنی متولد شد. نام اصلی او«آریستوکلس» بود و نام افلاطون، بعد ها به خاطر پیکر تنومندش به او داده شد. وی یکی از بزرگترین فلاسفه جهان به شمار می رود. دوره جوانی او با دوره درخشندگی فرهنگ آتنی همراه بود و در همان دوران، یعنی در سن بیست سالگی با سقراط ملاقات کرد و شاگرد او شد. بستگانش اصرار داشتند که او به حرفه خانوادگی خود یعنی سیاست بپردازد، اما وقتی محاکمه و مرگ استادش را به دست سیاستمداران مشاهده نمود، سیاست را رها کرد. او در محاکمه سقراط  حاضر بود و اتفاقات آن را در آثار خود ثبت کرد. پس از مرگ استاد، افلاطون آتن را ترک نموده و به مناطق مختلفی نظیر مگارا و سیسیل سفر کرد که خطرات بزرگی هم برایش در برداشت؛ تا جایی که اسیر شد و حتی در معرض مرگ قرار گرفت؛ اما سرانجام آزاد شد و به آتن بازگشت.

افلاطون پس از بازگشت به آتن در سال 388 ق.م ، « آکاد می » خود را با هدف ترویج و تشویق بی طرفانه علم، در این شهر بنا نمود. آکادمی افلاطون را به حق می توان نخستین دانشگاه اروپایی نامید، زیرا در آنجا مطالعات و تحقیقات محدود به فلسفه محض نبود، بلکه رشته های وسیعی از علوم مانند ریاضیات، نجوم و علوم طبیعی را نیز در بر می گرفت. جوانان از شهرهای دور و نزدیک به آن جا می آمدند و علوم مختلف را فرا می گرفتند. یکی از همین جوانان، ارسطو بود که بعدها در زمره بزرگ ترین فلاسفه جهان قرار گرفت. افلاطون علاوه بر سرپرستی آکادمی و رهبری مطالعات، به تدریس هم می پرداخت و شاگردانش از درس های او یادداشت برمی داشتند. بسیاری از آثاری که از او باقی مانده، حاصل این یادداشت هاست.

 

ادامه مطلب ...

نظریه کارل مارکس درمورد دین

کارل مارکس با آنکه به دلیل اظهار نظرهای قابل توجه و مبتکرانه‏اش درباره دین مشهور است، ولی سهمش در جامعه شناسی دین ناچیز بوده است. او بر خلاف دورکیم، کنت و  وبر، توجه عمیقی به دین نداشته، اما تاثیر واقعی او در این ‏باره به طریق غیر مستقیم و از راه انتشار نظریه معروفش درباره همکنش روبنا و زیربنای جامعه بوده‏است کارل مارکس توجه اهل نظر را به شباهت‏های فرهنگی و کارکرد بین  دین، قانون، سیاست و  ایدئولوژی، که همه جنبه‏های روبنایی جامعه بشری هستند، جلب کرده است. اومعتقد بود که روبناها نهایتا بر اثر روابط تولیدی، که به نحو نهایی در کار است، تعیین می‏گردد. در نظر مارکس،  دین از اهمیت ثانوی برخوردار است; زیرا  ایدئولوژی روبناست و در  مکتب مارکسیسم، همه چیز بر اساس وضع اقتصادی شکل می‏گیرد و عامل تحرک همه چیز وضعیت اقتصادی است. عامل تحرک وضع اقتصادی نیز ابزار تولید است، به گونه‏ای که حتی فکرو  مذهب انسان نیز تابع و معلول وضع اقتصادی جامعه می‏باشد. در نظر مارکس، ایدئولوژی و مذهب تصور یا آگاهی دروغینی است که طبقه حاکم به دلیل منافع خود از واقعیت‏ها دارد. مارکس علت اساسی پیدایش دین را وضع اقتصادی جامعه می‏داند و بدین ترتیب، اساسا آن را ساخته دست ‏بشر می‏داند.

ادامه مطلب ...

اخلاق هنجار بنیاد

اخلاق هنجار بنیاد

آن جا که اصول اولیه ی التزام و عمل بر حق مورد توجه باشند رویکرد مبتنی بر حقوق را باید در راستای رویکرد های منفعت باورانه ،پیمان گرایانه و کانتی مد نظر قرار داد در حالی که همه رویکرد ها حقوق (اکتسابی )گوناگونی را به رسمیت می شناسند این رویکرد جایگاهی اساسی به حقوق می بخشد خواه حقوق بشر پیشا اجتماعی ( مبتنی بر انسانیت فرد، نظیر حقوقی طبیعی که خدا یا طبیعت آن را ارزانی داده است ) و خواه حقوق بدیهی ( که در نتیجه ی ناخشنودی گسترده همگان از هرگونه افراط در راه ارضای نیازها یا منافع فردی پدید می آیند ) طرداران این رویکرد مبتنی بر حقوق مسلم از جمله جان لاک قرن هفدهمی و رابرت نوژیک قرن بیستمی اند. مسائل مطرح در این رویکرد شامل حل مشکلات  و اختلافات موجود در خصوص هویت این گونه حقوق اساسی و تناقضات ناشی از تعارض حقوق اساسی افراد مختلف با یکدیگر است ( در ادامه بخوانید )

( اخلاق هنجاربنیاد یکی از مباحث کتاب فرهنگ اندیشه انتقادی از روشنگری تا پسامدرنیته می باشد از این پس مطالبی را که از اندیشه انتقادی باشد از همین کتاب برگفته که این کتاب در کتابخانه جامعه شناسی ما موجود است لذا شما علاقه مندان به رشته جامعه شناسی هر مبحثی از این کتاب را درخواست کنید ما آن را قرار می دهیم )

 

ادامه مطلب ...

چارلز رابرت داروین

دانشمند انگلیسی و بنیانگذار نظریه تکامل


چارلز داروین» در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ (همان روزی که آبراهام لینکلن به دنیا آمد)، در خانواده ای ثروتمند که اهل «شروبری»انگلستان بودند، دیده به جهان گشود. او پنجمین فرزند از شش فرزند خانواده بود. پدرش، «رابرت داروین» و مادرش، «سوزانا وجوود» هر دو از خانواده‌های اصیل انگلیسی و حامیان کلیسای توحیدی بودند.

وقتی داروین هشت سال داشت، مادرش درگذشت. یک سال بعد، او را برای تحصیل به مدرسه شبانه‌روزی در شهر مجاور فرستادند. پدر بزرگش، «دکتر اراسموس داروین» از پزشکان معروف و طبیعی دانان بزرگ زمان خود بود. در میان این خانواده تحصیلکرده و روشنفکر، ظاهراً تنها چارلز بود که هوش و استعداد چندانی نداشت. در دوران تحصیل، معلمان و مدیران مدرسه، او را شاگردی کودن و تنبل می خواندند، اما در حقیقت او نابغه بود. شاید دیگران به این دلیل او را نادان می دانستند که پندارها و افکار بلندش برای آنها قابل قبول نبود. چارلز علاقه زیادی به حیوانات و حشرات داشت و دقت او در مشاهده و مطالعه موجودات زنده، شگفت آور بود ( در ادامه مطالعه کنید ) باتوجه به این که هربرت اسپنسر از داروین تاثیر پذیرفته لازم دانستیم مطالبی از داروین را در این پست قرار دهیم


  ادامه مطلب ...

شناخت شناسی اسپنسر

اسپنسر در شناخت شناسی، روند قرن نوزدهم به سوی پوزیتیویسم را پذیرفت؛ بدین معنا که تنها شناخت معتبر از جهان را در علم می توان یافت. اخلاق شناسی او به پیروی از «بنتام» و «استوارت میل» فایده باورانه بود. یعنی لذت و درد به عنوان نشانه های خوشی و ناخوشی در فرد معیار ارزش هستند. فلسفه تلفیقی او در کتاب هایی تشریح شد که در فاصله زمانی سال ها نوشته شده بودند. او هم در زیست شناسی و هم در روان شناسی، وجود تکامل لامارکی را پذیرفت.

( در ادامه مطلب مطالعه فرمایید )


 http://s5.picofile.com/file/8108957534/%D9%87%D9%88%D9%84%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%851.jpg ادامه مطلب ...