فیلسوف انگلیسی
(1820- 1903)
هربرت اسپنسر یکی از بزرگترین
فیلسوفان سده نوزدهم به شمار میرود. او در روز 27 آوریل سال 1820 میلادی در شهر
صنعتی، گرفته و غمبار «داربی» انگلیس به دنیا آمد. پدر او و جدش آموزگار بودند و
خود وی نیز در هنگام تحصیل، به ریاضیات و علوم فنی علاقمند شد و مهندسی را آموخت.
اما از آموزش منظم و روشمندی برخوردار نبود و معلومات فراوان و پراکنده خود را از
راه تجربه شخصی به دست آورد.
پس از تحصیلات مقدماتی، در سال 1837 به عنوان مهندس راه و ساختمان وارد
شرکت راه آهن شد و این شغل را تا سال 1847 ادامه داد. در این دوره به مطالعات شخصیاش
ادامه داد و آثاری را در زمینههای علمی و سیاسی منتشر کرد. اسپنسر در سال 1848
سردبیری مجله اکونومیست را به عهده گرفت و به سال 1850، نخستین اثر بزرگش را با
عنوان «ایستایی اجتماعی» تکمیل کرد. در زمان
نوشتن این کتاب، بیماری بیخوابی اش آغاز شد و مسایل ذهنی و روانی خاصی را برایش
به وجود آورد. اسپنسر در تمام طول زندگی خود از یک رشته فروپاشیدگیهای عصبی رنج
میبرد.
در سال 1853 ارثیهای به او رسید که اجازه داد شغلش را ترک کند و بقیه
زندگیش را به عنوان یک پژوهشگر بگذراند. او با شیفتگی و درایت خویش به آموختن
مطالب و دستآوردهای دانشمندان زیستشناس مانند لامارک و کارپنتر پرداخت و دریافتهای
خود را در زمینه جامعهشناسی به کار گرفت.
او هرگز درجه یا مقام دانشگاهی به دست نیاورد. هرچه که بیماری جسمی و روانی
اسپنسر بیشتر میشد، بازدهی پژوهشیاش نیز افزایش مییافت. وی سرانجام نه تنها در
انگلستان بلکه در سراسر جهان بلند آوازه شد. از جمله دلایل شهرت او پشتیبانی
«اندرو کارنگی» میلیاردر مشهور
آمریکایی دانستهاند.
مهمترین علاقه اسپنسر مطالعه دگرگونی در ساختارهای اجتماعی است. از نظر
اسپنسر، تکامل از یک وضعیت نامعین، نامنسجم و یکدست به وضعیت منسجم، ناهمگون و چنددست
(متکثر) حرکت میکند. هرچه تمایز بیشتر باشد، انسجام بیشتر خواهد شد و وابستگی
تقویت میشود. از آغاز عمر به بحث
درباره مسایل سیاسی، دینی و فلسفی علاقه داشت و از طریق مطالعه و تحقیق در علوم
طبیعی به نظریاتی متحول و پیشرو دست یافت. در این راه، رنج های فراوانی برد و ضعف
پیری مانع کارش نگردید. وقتی که به این کار همت گماشت، کتاب معروف داروین هنوز
نوشته نشده بود و زمانی که این کتاب منتشر شد، اسپنسر در فلسفه و دیدگاه خود
استوارتر گردید و از تحقیقات داروین نیز استفاده کرد. اسپنسر مانند «سن سیمون»، «آگوست
کنت» و «کارل مارکس» به دنبال تفسیر
جامعه و تغییر آن بود.