اطلاعیه مهم سایت جامعه شناسی از دوستان خواهش مند است در نظر سنجی جدید شرکت کنند و توضیحات اضافی خود را در قسمت نظرات اعلام کنند این کار به خاطر بهتر شدن و امن شدن درخواست های شما مخاطبان عزیز است
لطفاً در نظرسنجی شرکت نمایید
گروه نخستین
تاکید کولی بر زندگی اجتماعی توجهش را به تحلیل آن گروه بندی های منعطف ساخته بود که او آنها را در پیوند دادن انسان با جامعه اش و ادغام افراد در ساختمان اجتماعی عوامل اجتماعی می دانست او می نویسد من از گر.ه نخستین منظورم
آن گروه های اند که با همکاری و بستگی رودر رو مشخص می شوند. این گروه ها به دلایل گوناگون گروه نخستین به شمار می آیند اما بیشتر برای آن که در تشکیل ماهیت اجتماعی و آرمان های افراد نقشی بنیادی دارد عنوان گروه نخستین را میابند نتیجه بستگی نزدیک از نظر روان شناختی نوعی درآمیختگی فردیت ها در کل مشترک است . چندان که زندگی مشترک و منظور های گروهی دست کم از بسیاری جهات بسان زندگی و مقصود هر فرد گروه در می آید شاید سادترین توصیف این کلیت آن است که بگوییم این کلیت در واقع یک ما است.
شاید به زیبایی بتوان تمثیل زیبای نیچه از سیر تکامل بشر را همان طریقت دانست. همان سلوکی اشراقی. همان مسیر لایتغیری که به اندازه فردیت انسانها متفاوت است. پسامدرن درواقع نیست، مگر بازگشت انسان به آنچه هست در مقابل آنچه باید. این البته بازگشت به سنت نیست. انسان سنتی آنچه گفتهاند هست را بیچون و چرا پذیرفته و طریقتی را نپیموده که به دریافت خود از حقیقت برسد.
ادامه مطلب ...
جوامع در حال گذار جوامعی هستند که به دلیل تغییرات متنوع و متعدد معمولا با تضادهای مختلف در ساختارها و زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مواجهند. عدم تطابق و رشد ناهماهنگ عناصر مادی و غیرمادی فرهنگ در این جوامع، موانع و مشکلاتی را در سازگاری اجتماعی به وجود آورده است. در چنین جوامعی افراد به سختی و به زحمت میتوانند خود را با محیط سازگار و با تغییرات و دگرگونیهای تازه و سریع همراه کنند.لذا از این حیث دارای تاخرهای فرهنگی، بیهنجاری و ناهنجاری، کشاکشهای مختلف اجتماعی، از خودبیگانگی و در سطحی وسیعتر، بیسازمانی و از هم گسیختگی اجتماعی هستند. این بینظمیها و بیسازمانها منجر به عدم تعادل و ثبات اجتماعی در مقاطع مختلف زمانی و افزایش آسیبپذیریها و تحمیل بحرانهای مختلف اجتماعی شده است که در صورت عدم توجه و برنامهریزی صحیح میتواند نه تنها امنیت ملی ـ اجتماعی که امنیت وجودی و هستی شناختی آنها را با تهدیدی جدی مواجه کند.
یورگن هابرماس به آلمانی: Jürgen Habermas زاده ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در دوسلدورف آلمان از فیلسوفان و نظریهپردازان اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت است که در چارچوب سنت نظریه انتقادی و پراگماتیسم آمریکایی کار میکند. او در اردیبهشتماه ۱۳۸۱ سفری به ایران داشت.
تمرکز پژوهشهای او بر روی شناختشناسی، مدرنیته و تجزیه و تحلیل تحولات اجتماعی جوامع پیشرفته صنعتی سرمایهداری و سیاست روز آلمان به ویژه با توجه به نقش رسانههای همگانی است.شهرت او بیشتر به ابداع اصطلاح و تز گستره همگانی یا فضای عمومی است که فضایی فکری و اجتماعی را مدنظردارد که در آن، فعالیتهای آگاهی بخش رسانهای به ایجاد زمینه برای بحثهای اجتماعی و انتقادی و ظهور چیزی که او آن را برای دموکراسی بنیادی میداند، میانجامد.
به نظر وی اطلاعات (اکسیژن دموکراسی) در این گستره فرآوری میشود وهرچه فرایندها و روندهای این تولید، آزادتر و خردورزانه تر و با مشارکت حداکثری همه نیروهای اجتماعی باشد، مزایای دموکراسی واقعی تر و تأثیرگذارتر میشود. گستره همگانی فضای اجتماعی ای است که در آن مردم آزادانه شرایط اجتماعی خودرا نقد کرده ومشکلات را برشمرده و بر جریان تصمیم گیری سیاسی تأثیر میگذارند.به نظر هابرماس گستره همگانی خاستگاه افکارعمومی است. گستره همگانی میانجی فضای خصوصی و فضای عمومی است و هرچه آزادتر و فکورانه تر باشد مناسبات اجتماعی خردورزانه تر و انسانی تر خواهد بود. هابرماس براین اعتقاد است که از اواخر سده نوزدهم گستره همگانی براثر افزایش فعالیتهای تجاری و بازرگانی و سودگرایی دارندگان این رسانهها و نیز فروکش کردن تمایلات انقلابی پیشین سرمایه داری رو به انحطاط گذاشتهاست